کارگاه نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوشهر

وبلاگ واحد نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( مرکز فرهنگی هنری شماره ۱ بوشهر )

کارگاه نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوشهر

وبلاگ واحد نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( مرکز فرهنگی هنری شماره ۱ بوشهر )

از خاک تا خورشید ...

اسماعیل در قربانگاه 

 

 از خاک تا خورشید 

. 

گزارشی از اجرای نمایش گروه تئاتر پرولوگ  

در دوازدهمین جشنواره نمایش عروسکی مراکز استان بوشهر

. 

    جمعه ،هفدهم مهر ماه 1388 هجری خورشیدی

    دوازدهمین جشنواره نمایش عروسکی استان بوشهر با حضور 13 گروه نمایشی و13 اجرای نمایش در بعد از ظهر روز جمعه هفدهم مهر ماه به کار خود پایان داد.

    در این دو هفته مانده به آغاز جشنواره که با روزهای نخستین درس ومدرسه همراه بود؛ بچه های پرولوگ روزهای سخت و پر از التهابی را پشت سر گذاشتند.

    ما تمرینهای خود را در غروبهای ماه مهر شروع و تا ساعاتی از شب ادامه می دادیم. بچه ها در چنین وقتی یا از مدرسه برگشته بودند و یا صبح روز آینده باید به مدرسه می رفتند.همه خسته بودند اما آنها روی خستگی را کم کردند ودر تنها ساعاتی که می شد در کنار هم باشند ماندند تا «از خاک تا خورشید» روی زمین نماند.در این فاصله خانواده های آنها هم مثل همیشه بیشترین حمایت را از ما به عمل آوردند وحضور آنها درروزهایی از تمرینات در سالن نمایش ما را بیش از پیش دلگرم می ساخت.

    در این روزها با هم گفتیم و سکوت کردیم.خندیدیم و برق اشک را در چشمان یکدیگر نظاره کردیم. فریاد سر دادیم ، قهر کردیم و منت کشیدیم. برای خود و عروسکهایمان هورا کشیدیم و گاه برای رو کم کردن بی نظمی و احترام به وقت اندکمان با صندلی در دست و و لی لی کنان دور سالن را چرخیدیم و بعد با هن وهن نفسهای گرممان در قالب عروسک و ماسک ها ودر یک کلام به جامه ی تئاتر در آمدیم تا اینکه:

   بعد از ظهر روز شانزدهم مهر ماه ساعت 17:30 بار وبنه تئاتر مان را از خاک پیموده و به وصال خورشید در آمدیم.

وخورشید...؟!  همان نگاه پر از شوق و بارانی جمعیت انبوه و مثال زدنی حاضرین در سالن مجتمع بود که حکایتها داشت و روایتها... . 

 

 عروسک ها یک روز قبل از اجرا . آنها منتظرند تا در دستهای بچه ها جان بگیرند.

   شخصیت های صحنه:شیطان،هاجر ،اسماعیل،ابراهیم و جبراییل.

   صحنه سازان:آتش،بت ها،نمرودیان،زنان قبیله جرهم،کوه ها و تپه ها...

شخصیت های صحنه در میان صحنه سازان آمدند،چرخیدند وسماء کردند و ستایش.نیرنگ آوردند و نیرنگ باختند.راه پیمودند و هجران کشیدند. صبوری کردند و به وصال رسیدند و تا مفهوم آب و در معنای خورشید راه نوردیدند.

    و صحنه سازان هر جا که باید کوه بودند و جای دیگر آب.در نمای دیگر زنان کوزه به سر از قبیله جرهم  و نمادی از زندگی.گاه آتش شدند و به وقت دیگر بت و دیگر وقت تابلوی مجسمی از آواز حزینی شدند که بر قلب و روح هاجر جاری می شد.

    و این چنین بود که صحنه های از« خاک تا خورشید » در فضایی پر از سکوت و اشک و نفسهایی حبس شده در سینه هایی مالامال از مفاهیم عشق و توحید ، زنده می گشت و زمانی به اوج رسیدکه صحنه سازان و شخصیت ها در میان بهت و تحسین تماشاگران ، آرام آرام ، سنگ به سنگ کعبه را برهم چیده و کعبه در میان صحنه جان گرفت.

    ساعت از 18 می گذشت که پس از 40 دقیقه دختران من اجرای خود را به پایان رساندند  و تا دقایقی ممتد برای شور و شوق حاضران در سالن ادای احترام نمودند.

    در میان  این حاضران صرفنظر از آنکه این  کار برای گروه سنی د و ه تدارک دیده بودیم؛حاج خانمها و حاج آقاهایی بودند که ضمن یادآوری خاطرات سفر مقدسشان به سرزمین  وحی،بچه ها را غرق در احساسات پاک و مهر بانانه خود نمودند.

    اینکه بچه های پرولوگ در اولین  تجربه از کا ر   اجرایی خویش ، مفهوم ارزشمند کاتارسیس را در مخاطبان « از خاک تا خورشید»  به وجود آورند؛خود حکایتی است از پیمودن از خاک تا خورشید که  اخیراً از آن نوشته ام.

     لازم به ذکر  است که این نمایش  در خواست های مکرری برای اجرای مجدد  به همراه داشت.

از روایت های دیگر اجرای ما این است:

    همه ی بازیگران و عروسک گردانهای این نمایش اجرای خود را در فضایی مشابه بیابان (-های شبه جزیره عربستان) و مملو ار تیغ و خار انجام دادند چرا که یکی از گروههای نمایش که پیش از ما اجرا داشتند ؛ یک توفیق اجباری بسیار درد ناک را برای بچه های از «خاک تا خورشید» به وجود آورده و گیاهان دریایی تیغ دار مورد نیاز خود را برای دکور نمایششان  جمع آوری نکردند و از اینرو تیغهای ریز و بسیار تیز و پوست خراش این گیاهان در صحنه پراکنده شده و آه از نهاد بچه های گروه ما در آورد.از آن جمله خردسال ترین بازیگر ما ، آناهیتا، نمای دویدن در دوران کودکی اسماعیل را با پاهایی خون آلود و  پر از تیغ به اجراء در آورد.

    تا باشد و آینده ی روشن بچه های پرولوگ با  یاد آوری مفاهیمی از خاک صحنه و  خورشید صحنه و تیغ های... صحنه! که خواجه فرموده است که:

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

                                                               سرزنشها گر کند خار مغیلان؛ غم مخور.

    و ...امروز...

    بچه ها از لحظات اولیه اجراهای امروز هفدهم مهر ماه سر حال و سر زنده در مجتمع حضور یافتند و تا ساعت 17 که پس از برنامه های اولیه بالاخره نوبت به قرائت بیانیه هیات محترم داوران شد ؛ همگی آنها راه پر پیچ و خم التهاب و اشتیاق را بارها و بارها پیمودند.

بچه های پرولوگ ابتدا با اعلام نتائج کارگاه نمایشنامه نویسی روبرو شدند.در این اعلام نتیجه از تهمه ی بچه های کارگاه با اهدای تقدیر نامه از سوی مدیریت محترم کانون ، مورد تقدیر قرار گرفتند و خانمها شیرین کشتکاری با نمایشنامه (باور کن من ویز ویزی ام )،پریسا زاهدی و آناهیتا یزدان شناس با نمایشنامه (نگین نقاشی) و زهرا صغیری با نمایشنامه (قطار دوستی) موفق به دریافت لوح تقدیر و هدیه گردیده و جواز حضور در اولین مسابقه کشوری نمایشنامه نویسی  را به دست آوردند.

    در ادامه مراسم اختتامیه جشنواره در بخش بازیگری

v      خانمها فاطمه عادلی مقدم و زهرا صغیری برای عروسک گردانی تاثیر گذار  ابراهیم «ع» موفق به دریافت لوح تقدیر و جایزه شدند.

    پس از آن برخی از عوامل پر تلاش گروه نمایش » از خاک تا خورشید» به عنوان برترین های جشنواره مورد قدر دانی و اهدای جوایز قرار گرفتند:

v      جناب آقای  محمد علی یزدان شناس به خاطر بهترین طراحی و اجرای موفق بروشور.

v      جناب آقای بهزادی به خاطر  بهترین و  تاثیر گذارترین موسیقی و هماهنگی آن با متن نمایش.

v      جناب آقای علی رضا اوجی به خاطر بهترین  طراحی و ساحت عروسک.

و بالاخره :

v      برترین اجرا  و اولین گروه منتخب برای حضور در جشنواره منطقه ای نمایش عروسکی.

نظرات 1 + ارسال نظر
یزدان شناس شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 http://ohb.blogsky.com

نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
***
موفقیت شما را در دوازدهمین جشنواره نمایش عروسکی خالصانه تبریک میگویم . هرچند کانون نمی تواند این زحمات شما و حتی پاره وقتی های محترم کانون را که با دریافت کمترین حقوق اینچنین می درخشید را جبران کند ؛ از خداوند سبحان آرزوی سلامتی و سرافرازی و سربلندی برای شما آرزو می کنم.
***
به امید روزی که ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد