از خاک تا خورشید
.
پرسش: چطور می شه یک انسان از کالبد خاکی رها بشه وبه اوج ، به خورشید برسه؟
پاسخ: خب اینکه از خودش رها شود و فقط وفقط به وحدانیت خداوند فکر کنه و اصل کلام:خدایی شود .
به نوشتن وگفتن بسیار راحته اما کار سختیه.فوق العاده مشکل وخاص برگزیدگان خود خداست. فقط اونا.
تا می گیم وحدانیت و تا کلمه ی توحید تو ذهن ما نقش می بنده ؛ بلافاصله نام حضرت ابراهیم «ع» بر سر زبانها می آید : ابراهیم قهرمان توحید ویکتا پرستی. کسی که بر علائق دنیوی پا گذاشت و از سخت ترین امتحانات الهی عبور کرد ونمره اش در درس توحید بیست شد.
بچه های نمایش مرکز فرهنگی هنری شماره ی 2 بوشهر ، قصد دارند توحید و عشق الهی ابراهیم را از منظر هاجر و از سوی دیگر از منظر شیطان به معرض نمایش بگذارند.
الگوی کار آنها یکی شدن است : یک ، واحد؛ که نماد تئاتر است. تئاتر که هنر اول است و اول هنر است و راه ما راه یکی شدن است.
متن این نمایش که نامش «از خاک تا خورشید » است . نوشتن آن را من به عهده داشته ام و اجرای آن را این بچه های پر شور و حال به عهده دارند:
.
.
این عکس در مراسم افطاری در یکی از غروب های مقدس ماه رمضان گرفنیم.بعد از یک تمرین 3 ساعته.می بینین خنده از لباشون نمی افته.
تو این تابستون داغ بوشهر که خورشید خانوم واسه ی خودش سروری می کنه ؛ هر روز همه آمده ایم،متن را بارها خوانده ایم ، تحلیل کرده ایم،نقشها تقسیم شده اند،روی شیو های اجرا فکر کرده ایم و و و ...
تو این روزها که رفته اند و دارن میان ؛ گر چه من نام کارگردان را برای بچه ها داشته ام ؛ اما این بچه ها بوده اند که نخهای این کارگردان نمایششون را به دست گرفته اند ؛ جان بخشیده اند و بر سر ذوق آورده اند و هدایت کرده اند.خب دیگه هر کی ندونه شما که می دونین که کارگردان یک سر دارد و هزارا ن سودا (لطفاً سودا به تئاتر تعبیر نشود و بالعکس)
منظور : اینجانب این روزها یک مربی هزار دست و پا بوده و بایستی همچنان باشم تا مبادا هیچ یک از ابعاد گسترده کار از من بگریزد.از موسیقی و طراح دکور گرفته تا ساخت وسایل صحنه وعروسک ها ولباس و ...خرید های متنوع وخیاطی و دارالقران و در کناراینها اضافه می کنم :سر و سامان دادن به نمایشنامه های بچه ها در کارگاه نمایشنامه نویسی و...
(حقیقتاٌ سه نقطه برای ادامه ی شرح کارهای این حقیر تعداد فوق العاده اندکی است.)
« توکلت علی الله»